- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
قـلم به دست گـرفـتم، قـلم مـسلـمان شد به صفحه نام تو دید و ز دست لرزان شد قـلم ز دست رهـا شد به طرفـة العـیـنی ز شاعرش جلو افتاد و صاحب جان شد نوشت آنچه « و ما یسطرون» خطابش کرد همان که سورۀ طه و فجر و انسان شد شـکـفـت غـنـچۀ لبهای مـاه عـام الـفـیل شکـافـت عـرش خـدا و نبی نمـایان شد خدا به عبد خودش، عبد صالحی بخشید ز مـقـدمـش هـمـۀ کـائـنات مـیـزان شد صدا زدش که بخوان، اقرء اقرء یا احمد و جـلـوههـای الـهـی در او فـراوان شد «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت» میان عـرش خـدا بـلبـلی غـزلخوان شد اگر چه بـعـد رسـولان حـق پـیـام آورد اگر چه طـبق عـدد، خـاتم رسولان شد ولی یکی که نبی بود و هیکس که نبود فقـط «ستوده» خدا را یگانه مهـمان شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
خیرالبشر وقتی که ختم المرسلین باشد روزی ما با رحـمـة لـلعـالـمـین باشـد عـرش از پس کار امـانت بـر نمیآمد آمـد مـحـمـد تـا امـانتدار دیـن بـاشـد ایوان شکست و روح دریاها تلاطم کرد دل پس نبـایـد در دل اهل زمین باشـد ابلیس از هفت آسمان محروم شد، یعنی آمـد نـبـی، آرامـش اهـل یـقـیـن باشـد بتها شکست آوای توحـیدی میلادش او مقـدمـش پایـان کار مشرکـین باشد شلاقها بخشیده شد روزی که او آمد خیرش نصیب خلق، حتی مجرمین باشد جانم فـدای آنکه حـیدر شد هـوادارش دست خدا زیباست در دست امین باشد بوی کرامت میوزد از خاندان عشق بختش بلند آن دل که با رحمت قرین باشد اسلام ما حـق است میمـانـیم با احمد لـبیک میگـوئـیم ما، لـبـیک یا احـمـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
الا ای چشمۀ نـور خدا در خاکِ ظلمانی زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی به گرداگرد لبخند تو میچرخند شادیها از آن بهتر نمیدانی که طفلی را بخندانی چو چشم آسمان منظومۀ نسل تو خورشیدی چو بـاغ کهکـشان دنبـالۀ راه تو نـورانی تحیّر بهترین وصف است در شام تماشایت «بحیرا» میبرد هر صبح نامت را به حیرانی به لبخندی مسیحا را دم روحالقدس دادی سلیمان را نشاندی بر سر تخت سلیمانی فـرود آمد فـراز کـاخ کـسرا بـا قـدوم تو به خود لرزید از نام تو شاهنشاه ساسانی دلم را مهـربان من! به پابـوس تو آوردم که آراماند در پـای تو دریـاهای طوفانی ببخشا بر من ای آئینۀ رحمت! که میخواهم بگویم حرفهایی را که خود ناگفته میدانی پُر از شوق تماشائیم و از دیدار محرومیم حرامیها سر راه و بیـابـانها مـغـیلانی چنان شام سیه، آغاز صبح ما سیهروزی چنان خواب گران پایان شام ما پریشانی »خلافت» شد چنان طوفان که دریا را به کف گیرد »جماعت» شد چنان ساحل زمینگیر گرانجانی »یهودیها» میان امتت سرگرم خونریزی « سعودیها» به جنگ کودکان گرم رجزخوانی طواف کعبه را برعکس فهمیدند این امّت ابوسفیان امیر است و علی در خانه زندانی سر منبر ابوجهل است و بر مسند ابومروان مدینه سر به زیر افکنده از شرم پشیمانی به خون و اشک میگرییم «أشکو یا رسولالله« که گردن میکشد تیغ خیانت سمت عریانی به مسجدها «خلافت» میکند بیعت به خونریزی به منبرها «جهالت» میدهد فتوی به نادانی »ملک حجّاج» سرمست از شراب تلخ صهیونی سپاه فیل را در مکّه میخواند به مهمانی «خلافت» با یزیدیها «امامت» با ولیدیها کـلـیـمی میدهـد تـعـلـیم آداب مـسلـمانی دمـشــق آوار آوار و حــلـب آواره آواره فلسطین در «حضر موت» و یمن در مرگ و ویرانی نشان از یورش تیمور دارد «جبهة النصره» شرف دارند بر «داعش» مغولهای بیابانی ملک گرگ و ملک خرس و ملک مار و ملک عقرب سعـودیهای وهّابی، برادرهای شیطانی مسلمان میکشند این ناجوانمردان به نام تو مسیحی میبرند این نامسلمانها به قربانی شکوه سرفرازی را به یغما بُرد خودبینی برای بهترین امّت نه سر ماند و نه سامانی در این عمری که در تکرار باطل رفت میمانم که درمان پشت دردی بود و دردی پشت درمانی چه میشد امّت افتاده در آتش به پا خیزند؟ میان شعله برخـیزند از خواب زمستانی
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
به پـایـان نـبـوّت آخـرین از راه میآیـد بـر آغـاز امـامـت اولـین از راه میآیـد به رحمت پا به روی خاک دارد آفتابی که به شوکت آسمان را کرده زین از راه میآید جهان مانند انگشتی شد و مکه رکاب آن برای این رکاب امشب نگین از راه میآید نبودش باعث بود جهان بوده ست پس تازه دلیل خـلقـت این سرزمین از راه میآید نه اینکه دین بیاید تا که پیغمبر شود تکمیل که امشب بیگمان منجی دین از راه میآید صفت تاقبل ازاین آقا فقط تا حد برتر بود برای خوبترها هم ترین از راه میآید بگو هرهفته را ازبعد امشب هفتۀ رحمت چنانکه رحـمة لـلعـالـمـین از راه میآید شب میلاد و ذکر یاعلی دل هم نمیداند محـمـد یا امیـرالمومـنـین از راه میآیـد دل خود را به دستش میسپاریم و یقین داریم امـان داریم فـردا تا امـین از راه میآید
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امام صادق علیهالسلام
پیچـید تا که نسخۀ ما را به جامِ عشق ما را که بُـرد جـاذبـۀ مـسـتـدام عـشق گفـتـیم یاعلی و عـلـی شد قـوامِ عـشق یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق باور کـنـیم عـشـق سـلامِ محـمّـد است «باور کـنیم سکّـه به نامِ مـحمّـد است» با اولـیـن ظـهـور، ظـهـورِ خـداییاش ای دل رسید نوبتِ کـشور گـشاییاش جایی که هست چشمِ خدا هم هواییاش با آمـنـه چـه میکـنـد این دلـربـاییاش سوگند بر علی که قـرینِ مـحـمّد است عـالـم تـمام مـستّ طـنـینِ محـمّد است لبخـنـد زد که هـسـتیِ دنیـا طلـوع کند لبخـنـد زد سـتـاره شَـعـرا طـلـوع کـند لبخند زد بهـشت هـمـینجا طـلـوع کـند لبخند زد که حضرتِ زهرا طلوع کند از بس که گفت اُمِابیهاست فاطمه است گفتیم آمنه خودِ زهراست؛ فاطمه است ای کوثرِ کثیر که تکثیر تو علی است ای معنیِ غدیر که تقدیر تو علی است ای وحیِ دلپذیر که تفسیر تو علی است معراج بینظیر که تعبیر تو علی است نیمی زِ توست فاطمه نیمِ دگر علیست احمد نگو بگو که علی ضربدر علیست تو آمدی و هـیبتِ کـسری شکـسته شد تو آمدی طـلـسمِ یـهـودا شـکـسـتـه شد تا رونـق رواق کـلـیـسا شـکـسـتـه شد تو آمدی و لات و هُـبل ها شـکـسته شد تو آمـدی که رحـمـت یکـسـر بیاوری در امـتـدادّ خویش دو حـیـدر بـیاوری تکـثـیـر شـد جـمـال یکـی تـا چـهـارده حیران این یکـیم، که یک یا چهـارده؟ یعـنـی که جـلـوه کـرد خـدا تـا چهـاره بـایـد شـمـرد جـمـع شـمـا را چـهـارده فرمود این چهارده از نـور احمد است اول محمد است و سر آخر محمد است دلـدادهایـم گـر چـه بـه خـتــم نـبــوّتـش مـا شـیـعـهایـم شـیـعـۀ خــتـم ولایـتـش تـا زنـدهایـم زنـدۀ انــفــاس عــتـرتـش شُکرِ خدا شـبـیه خودش از عـنـایـتـش ما را همیشه یک دل عاشق نوشته است ما را اسیرِ حضرت صادق نوشته است آنکه قـعـود؛ آنکه قـیـامـش حـسین بود از ابـتـدای بحث، کلامـش حـسـین بود در انتهـای درس، سلامـش حسین بود حُسنِ شروع و حُسنِ ختامش حسین بود با چشمهای خون شده بارش چقدر کرد تا کـربـلا رویـم سـفـارش چـقـدر کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای مدح تو در سـوره و آیـات مکرر وی وصف تو در جمع روایات مکرر قرآن همه در مدح تو گویی شده نازل جـبریل به تـشـریح سَـجـایات مکـرر فرمـوده خـدا بر تو مبـاهـات فـراوان کرده است خدا غرق عطایات مکرر هر معجزهات لطف و عطای دگری شد اَبـنـاء بـشــر دیــد هــدایـات مـکــرر عـالـم همه در سـایـۀ لـطـفـت مـتـنعّـم کـز رحـمـت تـو آمـده آیــات مـکـرر با اینکه سِـزَد سـایۀ تو بر هـمه آفـاق شد اُمّـت تـو غـرق عـنـایـات مـکـرر آن طایفه که حقِ تو نشناخت، پس از تو شد سـلـطـنـتش غـرق جـنایات مکرر خـنـاس نـدارنـد اَمـان از غـضـب تـو ثبت است از این دست حکایات مکرر از بدر و اُحد آمده تا خـیـبر و خـندق وصف تو و حـیدر به کـنایات مکرر دور و بر تو حـیدر کـرار همه عـمر میسـاخـت عـلـی دفـعِ بلایات مکرر باید چو علی جان به تو تسلـیم نمائـیم هـنگـام خـطـرهـا و زیـارات مـکـرر هر باده ز دستان تو صد جام طهور است ذکـر صـلـوات آیـۀ ایّـام سُـرور است آری سخن از خلق نکوی تو چه زیباست زیباتر از آن طاعت کوی تو چه زیباست حیف است سخن از رخ زیبات نگوئیم امّا طلب سیره و خوی تو چه زیباست از یوسفِ یعقوب، تو هستی نمکینتر در مَسلَخِ جان دیدن روی تو چه زیباست در آیـنــۀ روی عـلـی روی تـو پـیــدا سیمای تو در جلوۀ هوی تو چه زیباست از هـیـبـت تــو ارث بَــرَد اُمِّ ابـیــهــا با فاطمه اسرار مگوی تو چه زیباست ارثِ تو پس از فاطمه نزد حسنین است از گلشن تو نَشئۀ بوی تو چه زیباست عطر حسن و بوی حسین است بهاران باران همه از آب وضوی چه زیباست بر لعل لبت، مُهر صفت، بوسه نوشتند گفتی به حسین، خطّ گلوی تو چه زیباست انگشت تو سرشـارتر از سیـنـۀ مادر مَستیِ گوارای سَبوی تو چه زیباست میخواند خداوند ترا، اشرف مخلـوق میگفت ملک پیچشِ موی تو چه زیباست ما را به صف حشر جدا کن ز حریفان رسوایی آنروزِ عدوی تو چه زیباست هر باده ز دستان تو صد جام طهور است ذکر صـلـوات آیـۀ ایّـام سُـرور اسـت توفـیـق اگر گـوشۀ چـشـمـت برسـاند ما را به سـراپـردۀ عـصـمت برسـاند حُبَّت اگر از سینه به اخلاص بجوشد شک نیـسـت به والاییِ نـیّـت برسـاند بیهوده ز مِهر و غـم تو دم نـتوان زد دل را غـمِ دلـدار به طاعـت بـرسـاند جَـشنی که برای تو همه سال بگـیریم بایست که ما را به حـقـیـقـت برسـاند مؤمن به جز احکام، که مؤمن شدنی نیست پس راه شریعـت به طریقـت برسـاند این ذِلّتِ عـصیان نگـذارد بخـود آئـیم لطف تو مگـر بـاز به عـزّت برسـاند آنـدم بـه تَـوَلّای تــو داریـم صــداقـت کز دشـمـن دیـنت به بـرائت بـرسـاند با ظـلـم کـنـار آمـدن و جَـهـد نکـردن هیهات، که ما را به سـعـادت برساند بـیــداری اســلام اگـر اوج گــرفــتــه ما را نفـس توست به شوکـت برساند از منحرفان دور شدن کارِ دلِ ماست ای کاش کسی حرف به دولت برساند خشنودیِ یک عمر، که دانست چه روزیست؟ آن روز که ما را به شهـادت برسـاند هر باده ز دستان تو صد جام طهور است ذکـر صـلـوات آیـۀ ایّـام سُـرور است
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امام صادق علیهالسلام
عرش را با ریسههای نور آذین بستهاند گوشۀ هر کهکشان یک ماهِ زرّین بستهاند میزبانیِ مـلائک کـاملاً سـنـجـیـده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مدد گـرفـتـهام از لـطف بیحـد دادار برای آنکه کـنـم مـدح احـمـد مخـتـار همانکه تیرگی شب ز شام گـیـسویش همانکه روشنی خُور ز پـرتو رویش پیمبری که ز مهرش بهار گـلـشن شد شهنشهی که ز قهرش جهیم روشن شد همان که عبد خدا بود و مالک هستی همانکه نـام نکـویش برای دل مـستی محـمد آمـده تا دین حـق جـلـی گـردد محـمـد آمـده تـا یـاورش عـلـی گـردد چه گویم از عـلی و آن تـلألـو رویش زدود سایه ز احـمـد جـمال نیـکـویش پیمبر از عـلی و حـیـدر از نبی باشد اگر نکو نگری جـمـعـشان یکی باشد ز یمن مـولـد او شد نـدای جـاء الـحق برای پـیـرویش شد عـلی بـدو ملحـق پیمبری که وجـودش دلـیل خلقـت شد غباری از قـدمـش اعـتـبار جـنت شد پیمبران هـمگی از سـبوی او مسـتـند دخیل حاجـتـشان تار موی او بسـتـند اگر خلیل به آتش قدم نهاد و نسوخت ز قلب او بشنیدم ز هجر او میسوخت مسیح اگر ز دمش مُرده را توان میداد به ذکر نام مـحـمد لبـش تکـان میداد غرض که جملگی انبـیا بر او مستـند هـمه مقـدمهای بر ظهـور او هـسـتـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی مثل گل میخندی و شببوی باغش میشوی شکل عبداللهی و تسکین داغش میشوی میرسی از راه و پایان فراقش میشوی غصهاش را محو در چشم سیاهت میکند خوش به حال آمنه وقتی نگاهـت میکند با حلیمه میروی، تا کوه تـعـظیمت کند وسعتش را، با سلامی دشت تسلیمت کند هرچه گل دارد زمین یکباره تقدیمت کند ضرب در نورت کند بر عشق تقسیمت کند خانه را با عطر زلفت تا معطر میکنی دایهها را هم ز مـادر مهربانتر میکنی دید نورت را که در مهتاب بیحد میشود آسمانِ خـانـهاش پُر رفـت و آمد میشود مست از آیـیـن ابـراهـیـم هم رد میشود با تو عبدالمطلب، عـبـدالمـحـمد میشود گشت ساغر تا به دستان بنیهـاشم رسید وقت تقـسیم محبت شد، ابوالـقـاسم رسید یا محمد! عطر نامت مشرق و مغرب گرفت وقت نقاشی قلم را عشق از راهب گرفت نازِ لبخندت قرار از سـینهٔ یـثرب گرفت خواب را خال تو از چشم ابوطالب گرفت بیقرارت شد خدیجه قلب او بیطاقت است تاجر خوشذوق فهمیدهست: عشقت ثروت است نیم سیب از آن او و نـیـم دیـگـر مال تو داغ حسرت سهم ابتر، ناز کوثر مال تو از گلسـتـان خـدا یـاس مـعـطـر مـال تـو ای امین مـکـه! از امـروز مـادر مـال تو بوسه تا بـر گـونـهات اُمّ أبـیـهـا مـیزنـد روح تو در چشمهایش دل به دریا میزند دل به دریا میزنی ای نوح کـشتیبان ما تا هوای این دو دریا میبـری توفـان ما ای در آغوشت گرفته لؤلؤ و مرجان ما ای نهاده روی دوشت روح ما ریحان ما روی این دوشت حسین و روی آن دوشت حسن «قاب قوسینی» چنین میخواست «أو أدنی» شدن خوشتر از داوود میخوانی، زبور آوردهای؟ یا کتاب عشق را از کـوه نور آوردهای؟ جای آتش، باده از وادی طـور آوردهای کعبه و بَطحا و بتها را به شور آوردهای گوشهچشمی تا منات و لات و عُزا بشکنند اخـم کن تا برجهای کاخ کـسرا بشکـنـند ای فـدای قـدّ و بـالای تـو اسـماعـیـلهـا بال تو بـالاتـر از پـرهـای جـبـرائـیـلها ما عرفـناکـت زده آتش در این تـمثـیلها بُردهای یاسین! دل از توراتها، انجیلها بی عصا ماندهست، طاها! دست موسی را بگیر از کلیسای صلیبی حق عـیسی را بگـیر باز عطر تـازهات تا این حوالی میرسد منجی دلهای پـر، دستان خالی میرسد گفته بودی میم و حاء و میم و دالی میرسد نیـستی اینجا بـبـینی با چه حالی میرسد خال تو، سیمای حیدر، نور زهرا دارد او جای تو خالی! حسین است و تماشا دارد او
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
اوج پـروازم آسـتـانـۀ تـوست مـقـصد بـالـم آشـیـانـۀ توست سبک زیـبـای زنـدگـانـی من به لـبـم بـازهـم تـرانۀ تـوست آمــــدی و مــحــبّــت آوردی مهـربانی فـقـط نـشانۀ توست ای وَرای تــصـــوّر دنـــیـــا از زمین تا خدا کرانۀ توست آمدی طـبـع شاعـرم گـل کرد غزلی را که عاشـقانۀ توست آرزوی هـمـه پـیـمـبـرهـاست شال سبزی که روی شانۀ توست معجزات رسـیـدنت گـویاست که بگویی زمان زمانۀ توست روشـنـی بخـش ظـلـمـت دنیا نخل اسلام از جـوانـۀ توست بـا تـو نـام زبـانــزدی داریـم دیـن نـاب مـحــمــدی داریــم ای رسـول خـدا امـیــن خــدا رحـمـت الله مـسـلـمـیـن خــدا ای نـثـارت درود جـبـرائـیـل ای به مـعـراج هـمنـشین خدا ای رسیده به گوش تو در عرش صوت زیـبا و دلـنـشـین خـدا ای اصولت کـرامت و خوبی ای مــرامـت دوام دیـن خــدا مـثـل مـاه شب چـهـارده بـود دسـت تـو بـیـن آسـتـیـن خـدا لحـظـۀ خـلـقـتـت یـقـیـن دارم به تو بـوده است آفـرین خـدا مکـه از مـقـدمت تـبـرّک شد با تو شد مکـه سرزمین خـدا معدن خیر و رحمت و برکات به قـدوم مبارکت "صلوات"
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
شهدِ عشقت از ازل در کام دلها ریخته این محبّت را به دلها حق تعالی ریخته آتشِ آتشکده خاموش گشت و در عوض آتشِ عـشـق تو در دلـهـا سـراپـا ریخته بر ندارم سر اگر از سجدۀ شکرش رواست کاین محبت را خـدا در سیـنۀ ما ریخته زیرِ گامت وقتِ میلادت زمین لرزید سخت پس نبوده بیسبب گر طاقِ کسری ریخته نیست بیعلت که ما اینگونه از خود بیخودیم دستِ حق در جامِ ما شُربِ طهورا ریخته اول خـلـقت خدا هـنگـام خـلقِ روی تو نقش رویت را به عشق روی زهرا ریخته دورۀ ظلمت سر آمد شد جمالت جلوهگر مکه از فیض وجودِ پاکِ تو شد مفتخر وعـدۀ ادیـان تحـقـق یافت و موعود شد سرزمین مکه هم بیتابِ این مولود شد انتـظـار حق تعالی هم به پایـانش رسید بین مخـلـوق خدا تقـدیـر، آنچه بود شد مثل خورشیدی دلِ ارض و سما را گرم کرد دلبری آمد که محـبـوب دلِ معـبـود شد نور رویش خانههای ظلم را تاریک کرد خـانۀ سـفـیـانـیـان یـوم الابـد نـابـود شد دورۀ ظلمت سر آمد تیرگی از یاد رفت حرکت دنیا به سمتِ روشنی مشهود شد دامن بنت وهب شد چـشـمۀ فـیـض خدا دشمن فرزند او مغضوب شد مطرود شد آمده تا که شود انگـار خـتم المـرسـلـین جـان دو عـالـم فـدای رحمت للعـالـمین مکه از روز ازل در بیعت پیغمبر است فاطمه میراثدارِ این زمین تا آخر است مکه هم مثل مدینه خانۀ زهرای ماست کعبه خود مشغول گردیدن به دور مادر است میزند عالم همه فریاد که حق با علیست هرکه این فریاد را نشنیده تا حالا کر است شک نکن این آرزو آخر محقق میشود حقِّ کعبه یک اذانِ کامل و روشنگر است میرسد روزی که آوایِ مـؤذن زادههـا میرسد آنجا به گوش از روز هم روشن تر است بعد از آن بر منبرِ کعـبه اذان شیـعـیان اولش الله اکـبر آخـرش یـا حـیـدر است ملک پیغمبر به دست شیعه افتد زودِ زود یک نفس باقیست تا نابودیِ آل سعـود
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
الا ای عاشقان مـژده به مکه یار میآید دل عـالـم به شدت مـیتـپـد دلدار میآید به دنـیـا کـودکی از دامن بنت وهـب آید عرب را روشنی بخشی به شام تار میآید
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امام صادق علیه السلام
مـعــادلات نــگــاه مــرا بـههـم زدهای از آن زمان که دراین کوچهها قدم زدهای! کشیدهایم به سلـمان و سیـنهچاک توأیم چه پرچـمی به دل امت عـجـم زدهای! تبسّمی کـن و کـفّـار را مـسـلـمـان کن بخـنـد! ای که امـیـد گـدای غـمزدهای! کسی نـبــودم و حـالا مـؤذّنت شــدهام! مـرا ز قــافـلـۀ بـیکـسـان قــلـم زدهای علی امـام من است و مـنم غـلام علی! تو سرنوشت مرا در نجف رقم زدهای من از مـدیـنـه تـو سـمـت کـوفه آمدهام نسیـم صبـح پـریـشـان گـیـسـوانت شـد ز راه آمـدی و عـیـد عــاشـقـانـت شـد بساط بتکـدههـا را بههـم زدی دیـگـر شکـاف کـنـگـرههـا تـا ابـد نـشانت شد شـنـیـد آمــنـه ذکـر عـلـی عـلـی تـو را شنید و عـاشـق ذکـر خوش زبانت شد حلیمه از چه بـرای تو حـرز میآورد؟ که جـبـرئـیـل ز اول نـگـاهـبـانـت شـد تو بهتر از همه از عرش سر درآوردی و زیـر چـادر صـدیـقـه آسـمـانـت شـد بگو پیـمـبریات از کـرامت زهراست نبوتی که تو داری عجب ولایتی است! رسول اکرم ما بر علی چه غیرتیاست! بدون غـسل زیـارت نرو به دیـدارش! شب نگـاه به زهـرا شب زیارتی است سلام کن به در خانهاش چنان هر روز به چوبه چوبه این در یقین کرامتی است نماز و روزه و حج و زکات دین خوب است ولی ولایت حـیدر چـقدر قـیمتی است! علی و فـاطـمـه و بـچـههـا کـنار توأند دوباره زیر عبایت عجب قیامتی است سخن بگـو که حـدیث کـسای ما بشـود ازین به بعـد کـنـار عـلـی قـرار بگـیر کنار قـامت طـوبـاش سـایهسـار بگـیر هزار لشگـر جنگی به پای حـیدر هیچ علی یکیست تو او را ولی هزار بگیر همان زمان که صحابه فراری از جنگند مدد ز هوهوی شمشـیر ذولفـقـار بگیر اگر که قلعه درش وا نشد فدای سرت! بیا و حـضـرت کـرار را بکار بگـیـر! علی علی کن و راحت برو به او ادنی به قصد قربِ خودت ذکر بیشمار بگیر اطاله سـود نـدارد مـرا! سـخـن کـوتـاه سلام حضرت صادق به ما کرامت کن برای ما ز مقـامـات گریه صحبت کن من آمـدم بـروم در تـنـورتان رخصت شرار آتـش آن را بــیــا و جــنّـت کـن بگـو که گـریه کن جدّ تو برادر توست کمی بـرای هـمه شرح این روایت کن خبر رسیده به ما خانهات حسینیه است محبتی کن و مارا به روضه دعوت کن کنون که آمده مکـفـوف دستبوسیتان به گریه بر شه لب تشنگان عبادت کن به سیـنهات بزن و یاد سم مرکب باش
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
می بـنـوش از پـیـالۀ تـوحـیـد سـجـدهای کن حـوالـۀ توحـیـد مـیرسـد از سـلالـۀ تــوحـیـد آنکه در عرش احمدش خوانند در زمین هم محـمدش خوانند آمــــنـــه مـــاهـــتـــاب آورده گــوهــری نــابِ نــاب آورده طــفــل نــه، آفـــتـــاب آورده هدیهای از خداست این کودک خـاتـمالانـبـیـاست این کـودک مــعـــنــی لــفــظ آبـــرو آمــد صـاحـب تــاج تُـنــفـِقـوا آمــد طـاق کـسـری بـلـرز؛ او آمـد تیری از او به چشم شیطان رفت ابـرهه زیر سنگ باران رفت او امین خـدا و مـخـلوق است از وجودش وجود مرزوق است تـشنه کام زلالش عـیّوق است غـضـب او حـمـیـم مـیسـازد یک نـگـاهـش کـلـیم میسازد کـعـبه حـرمت گرفت با احمد دیـن اصالت گـرفـت با احـمد وحـی قـوت گـرفـت با احـمـد پیکر شرع را نـبی جان است کـلـمـاتـش تـمـام قــرآن اسـت مجلسآراست همچو گل اخلاق بین خلق و خداست پل اخلاق مـصـطـفـای مـکـارمالاخـلاق عـلّت بعـثـتش همین بودهاست صادقالوعده و امین بودهاست مکـتـب مصطفی، ابـوذرسـاز حُبّ زهراش، حوضکوثرساز بیتعارف، نبیست حیدرساز بی مـحـمـد اگـر وجـود نـبـود بـی عـلـی هـم نـبـی نبود نبود احـمـد و حـیـدرنـد یک ریشه ذوب وحـدانـیـت خــداپــیـشـه جرعه نوشاند از یک اندیشه عـبد حـقّـنـد و مست فاطمهاند هر دو ممنون دست فاطمهاند دسـت زهــرا کـمــال پــروده چـشـمـهسـاری زلال پـرورده یـــازده بــیمــثــال پـــرورده کار زهراست عزتی گر هست دین و قرآن و عترتی گر هست
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
سحـر مکّـه صفـای دگـری پـیـدا کرد نـالـۀ سوخـتـه دلها، اثـری پـیـدا کرد بـه تــمـنـای لـبـان پــسـر اسـمــاعـیـل زمزم از شوق، عجب چشم تری پیدا کرد نور توحید پس از غیبت طولانی خویش در حرم فرصت هر جلوهگری پیدا کرد مـا هـدایت شـدۀ نـور رسـول الـلـهـیـم بیوجود تو بشر بیسر و سامان میشد همه جا نور خدا مخفی و پنهان میشد ذکر تسبـیح تو آهنگ بیان ملک است بـیدم قـدسی تـو مُـردهای احـیـا نشود پـسـر مـریـم قـدّیـسـه، مـسیـحـا نـشود تو ز نـور احـدی، اشـرف مخـلـوقاتی تو کریمی و کریمان همه از نسل توأند سائلان بین، گـذر یـار بلافـصل توأند مکـتـب قـدسی تـو نـور حـقـایـق دارد زود شهر نـبی از مـادر ما خسته شده
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم و امام صادق علیهم السلام
میوزد در سینهها عطر گـلستان شما میدمد نور خـدا از عمق چشمان شما نوبهـاری در دل ماه ربیع الاوّل است خنده زد گل در حضور روی خندان شما یا رسول الله گـفـتم پَـر گرفـتـم تا خـدا شد مدینه مقـصد این عبد حـیران شما اوج معراج دل ما گنبد خضرای توست میدرخـشد آفـتاب از صبح تابان شما هر دلی که دور شد از تو کویری میشود تـشـنـهام تا که بـبـارد بـاز بـاران شما هر کسی مهجور ماند از آیههای بندگی زود آدم میشـود با صوت قـرآن شما حلم و تقوا و جهاد نفس و ایمان با عمل قطرهای از شرح اقیانوس برهان شما بارها گـفتی که جان من فـدای فاطمه جان عالم گردد آقاجان به قـربان شما عاشـقی ایـرانیام از شیـعـیان حـیدرم پـیـرو سلـمانم و عـمری مسلـمان شما امتـداد نـور تو در صادق آل عـباست در مسیر جعفریم از لطف و احسان شما حاجت ما را به دست شاه مشهد دادهای خاکـبـوس بچـههای توست ایران شما حال و روزم نیست خوب اما مداوا میشوم تا که زانو میزنم در نزد خوبان شما این شب عیدی تفضّل کن برات کربلا کاش میشد در حرم باشم به فرمان شما منتظر هستیم تا مهدی بیـاید از حجاز غـرق آرامش شود قـلب پـریشان شما
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
قـلـم به دست گـرفـتـم دوبـاره بـنـویسم نـهـاد عـشـق شـدم تا گـزاره بـنـویـسـم عصارهای که رسید و زمین به آب رسید عصارهای که چکید و شراب ناب رسید در آن زمان که بشر محو بتپرستی بود تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود به گـوش بـاش خـداونـدگـار گـمـراهی رسیـده است سحـر در پـسِ شبِ واهی خدا به خلقـت زیـبای خود نـمک پاشید به خـلـق جـاذبۀ روی عـشق مـینـازید بـه ســردی نَـفَـس آدمـی حــرارت داد زمین خشکِ هـوسباز را طراوت داد دو قطره اشک محمد، دوسال باران بود رسول میشود از بس به فکر انسان بود
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم و امام صادق علیهم السلام
به نام قـبـلۀ شـاه نجـف، به نام نـبـی مـنـم غـلام عـلـی و مـنم غـلام نـبی علی و فاطمه، داماد و دخترش هستند چه بیـش ازین بنویـسیم از مقام نبی نوشتهاند سخن گفته در شب معراج خـدا به لهجۀ حـیدر، به احـترام نبی به آنکه تهمت هَذیان به او زده لعنت همیشه وحی گره خورده با کلام نبی بگو به دشمن حـیدر، خدا خدا نکـند علی علی ست مناجات صبح و شام نبی بـگــو کـه اشـهــد انَّ عـــلـی ولــی الله سلام حضرتِ از درک ما، فراترها ســلام ســایــۀ بــالا ســر ابــوذرهـا بزرگ و کوچک نسلت همیشه سلطانند تو نور عـالـم امکان، تو مـاه تابـانی تو قبلهای، تو مرادی، تو جان جانانی به یُـمنِ مَـقـدم تـو بـتـکـده، مُـصـلا شد جهان برای همیشه است، آرزومندت شده هواییِ شصت و سه سال لبخندت همان که خواستهای شد، مسیر عاشقیام همیشه بر سر این سفره میهمان هستم همیشه شامل این لطف بیکران هستم درین زمانه که دلسوز و تکیه گاهی نیست
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
حق رسیده است بگوئید که باطل برود عـلـم آمد که هـمی زاهـد جاهـل برود وحدت از بارقهاش، جلـوۀ دیگر دارد آمـد او تـفـرقـه از بـیـن قـبـایـل بـرود رحمت حق به زمین آمده تا جلـوۀ او بـه درِ خـانـۀ هـر سـائـل قـابـل بـرود هرکه دیده ست رخش را به تعجب گفتا حقش این است که با دیدن او، دل برود اصلا او خلق شده تاکه ز یمن قـدمش ز جهان ظلمت و خواری و رذائل برود چون که اوهست گل سرسبد موجودات به هـوای رخِ او لـیـلـی عـاقـل بـرود بت پرستان همه مبهوت محمّد شدهاند بیسبب نیست که نامش به محافل برود هرکجا مینگرم نور رخش جلوهگر است هر کجـا نـام وی آمد ز همه دل برود کـشتی شرک و نقـاق و همۀ پـستیها بـا تـجـلّـی گـل آمــنــه در گــل بـرود عابد از آمدنش مست و غزلخوان شده است زورق طبع وی از یم به سواحل برود
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم و امام صادق علیهم السلام
هر کس گرفـته غـیر تو مـأوای دیگر خـیـری نـدیـده از گـدایـیهـای دیگـر من روزیام را از تو بی منّت گرفـتم منّت فـراوان است در هر جای دیگر یک پای من رفته است امشب سمت مکّه سمت نجـف رفته است اما پای دیگر تو با علی یعنی دوتن در بین یک روح شیـعـه نـدارد جـز شـما بـابـای دیگـر وقت ولادت نیست، هنگام ظهور است دنـیا مـیآیـی تو ز یک دنـیـای دیگـر حـالا که رفـتـم تـا عـلـی و تا مـحـمـد بـایـد بـگـویـم یـا عــلـی و یـا مـحـمـد نور تو خـیلی قـبل از آدم معـتـبر بود از تو چه در انجیل و چه تورات اثر بود دنـبـال تـو بــودنـد احــبــار یــهــودی قلب کشـیشان از ظهـورت با خبر بود هـر روز عـبـدالله را تـهــدیـد کـردنـد هر روز عـبدالمـطلب تحت نظـر بود تو آمدی ایوان کسری هم ترک خورد آثـار ربـانـیّـت هـر جـا جـلـوهگـر بود آتـشکـده یکـباره اصلاً ریخـت بـر هم خاموش شد هر مشعلی که شعلهور بود شب کافی است ای مکه! دیگر ماه آمد الــلـه اکــبــر کــه رســول الـلـه آمــد اُمّـی شـدی، اُمُّ الـقــرا شـد زادگـاهـت پیغـمـبران را زنـده کرده روی ماهت خیلی دعـا کردی برایش جای نفـرین حتی همان که خار میریزد به راهت این امّت تو تا قـیامت رو سفـیـد است از بـرکـت صوت اذانگـوی سـیاهـت بـوی عــلـی را مـیدهـی آقـای مـکـه وقـتـی شده دیـگـر ابـوطـالـب پـناهت دلخوش به اصحابت نشو که در خطرها تـنـهـا عـلـی مـیمـانـد آقا در سپـاهت لعنت بر آنکه با جسارت حرف میزد هرکس ز کفر والـدینت حـرف میزد شکوه نکن از غربتت، لشگر که داری در غـزوههایت ضربۀ آخـر که داری اصلاً بیـاید چـند تا مـرحـب به مـیدان فـرقی نـدارد، فـاتـح خـیـبـر که داری گیرم که اصلاً عبدوَد رد شد ز خندق آسوده باش آقای من! حـیدر که داری به طعـنههای این و آن بیاعـتـنا باش بگذر از ین بدبختها! کوثر که داری آنکس که خیر و برکت دنیاست زهراست سِّر وجود این جهان زهراست، زهراست ای صــادق آل عـلـی در بـیـکـرانهـا یـادی بکـن قـدری هم از ما ناتـوانها بـار سـفـر بـرداشـتـی از دوش مـردم ای نـاشـنـاس مـهــربـانِ کــاروانهــا جـارو کـشـت اعـجـاز ابـراهـیـم دارد در دستهای توست این کون و مکانها درک مـقـامت کار امـثال زُراره ست کی راه دارد در حـریمت این گمانها پـرچـم سـیـاه روضه بر دیـوار داری تو روضهخوانی بر تمام روضهخوانها روضه بخـوان از آفـتاب بـین گـودال از حجّـت اللهی که افـتادست بـیحـال
: امتیاز
|
مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
آفرینش، رنگ و بوی یاس و عنبر می دهد حضرت حق، بر دل جبریل دلبــر می دهد بیت "عبــــدالله" شد دریایی از لطف خـــدا کودکی، با خندهاش،جان را به مادر می دهد این سعادت را خدا مخصوص "عبدالله" کرد بر وجــود پـاک او نـور "پیـمبــر" می دهد طاق کســــری با قــدوم او ترک بــرداشته این ولادت بر زمین الطاف دیگــر می دهد آمده جــبریـل از بالا به جـــای عـــرشیـان بوسه بــردستان و پاهـایش مکــرر می دهد ایـــن پـسـر را اشــرف اولاد آدم کـردهانــد پس به او ذریـهای پـاک و مـطهـر می دهد تا بــگنجاند امامــت را میـــــــان نســـل او بر وجودش حضرت زهـرای اطهر می دهد کوری چـــشم تمام دشــــمنان ، بر دیــن او تکـیه گـاه محـکـمی مانند "حیـــدر" می دهد هــــرکه ایمان آورد بر جانشینش مرتـضی روز محشر بر لبش جامی ز کوثر می دهد مـــدح مــولایم محمـد ختــم شد با نام عشق مزد کارم را "نبی" در روز محـشر می دهد
: امتیاز
|